شهروندی که مطلوب ماست ؟
اشاره : تربیت شهروند مطلوب جهانی، یکی از اهداف تربیتی مجتمع آموزشی مفید است . نوشتار زیر چکیده دیدگاه آقای دکتر دانش، مدیر مجتمع آموزشی مفید در این مقوله می باشد که در نشستی خودمانی با اعضای نشریه مطرح کرده اند.
هدف تربیتی مفید
تربیت و مأموریت مدرسه ، دو مقولهای است که باید مورد توجه قرارداد. والدین فرزندان خود را به مدرسه میفرستند تا تربیت شوند اما تصور نادرستی از تربیت این است که فرزندان در مدرسه فقط درس بیاموزند. درحالیکه هدف ما در مدرسه علاوه بر کسب دانش و تخصص، تربیت افراد برای جامعه آینده است؛ یعنی فرد با کسب مهارت های زندگی، توانایی زیستن در جامعه آینده را پیدا کند.
به دلیل غفلت از آموزش مهارت های زندگی ، فارغالتحصیلان مدارس پس از آنکه وارد دانشگاه و جامعه میشوند به خوبی با وظایف شهروندی آشنا نیستند.
طرح شهروند مطلوب دربرگیرنده وظایف شهروندی است؛ وظایفی از قبیل : حفظ محیط زیست ، شناخت و رعایت حدود آزادی ، مسئولیت پذیری و رعایت قوانین جامعه ، تعامل سازنده با دیگران، احترام به حقوق و عقاید دیگران ، توجه به فرهنگ و هویت ملی و کسب مهارت های فردی و اجتماعی مربوطه
مؤلفه های شهروند مطلوب:
حفظ محیط زیست
برای مثال در رابطه با محیطزیست، وقتی اعلام میشود هوا آلوده است و شهروندان نباید از خودروی شخصی استفاده کنند ، چرا ما به این مسئله توجهی نمیکنیم؟ علت این است که ما شهروندی مطلوب تربیت نشده ایم. یک شهروند مطلوب همواره سعی میکند هم خودش آسیبی ندیده و هم به دیگران آسیبی نرساند. در نتیجه چنین فردی از ریختن زباله در خیابان، آسیب رساندن به درختان ، آزار دادن حیوانات و... جلوگیری میکند .
رعایت حدود آزادی
موضوع دیگر آزادیهاست و این که هر انسانی بداند در یک جامعه تا چه حد آزادی دارد؛ آیا میتواند هر کاری را که دلش میخواهد انجام بدهد؟ قطعا اینگونه نخواهد بود.
البته هر فردی آزاد است و اختیار دارد اما آزادی حد و مرزی دارد که نباید به خودش و دیگران آسیب برساند.
مسئولیت پذیری و رعایت قوانین جامعه
در زندگی شهری، هر فرد باید بداند در قبال آزادی هایی که دارد ، لازم است مسئولیت هایی در رابطه با خود و دیگران و محیط زیست خود بپذیرد. رعایت قوانین اجتماعی در راستای همین مسئولیت پذیری می باشد.
تعامل و همکاری گروهی
از مسائل مهم در زندگی شهری، یادگیری اهمیت دادن به دیگران است و این که حقوق آنها را رعایت کرده و احساس وظیفه نسبت به هم نوع داشته باشیم. در این صورت است که با یکدیگر میتوانیم کارکنیم. وقتی من بتوانم این نکته را بفهمم که گرچه اختلاف نظرهایی با شما دارم اما در قسمتهایی هم میتوانم با شما کارکنم، این میشود کار تیمی ( Team working ). شما کجا میتوانید دو نفر آدم را پیدا کنید که تمام نظراتشان با یکدیگر یکسان باشد. اساس کار شهری بر همکاری در حل مسائل و مشکلات است و لازمه این همکاری احترام به افکار و نظرات و حقوق همدیگر می باشد.
احترام به عقاید دیگران
موضوع دیگر احترام به تکثر عقاید، آداب و رسوم است. ما باید این مهارت را پیدا کنیم که بتوانیم با سایر ادیان روابط دوستانه برقرار کنیم، چرا که در یک فضای صمیمانه است که عقاید و نظرات بهتر به دیگران منتقل میشود و فضای ابراز عقاید باز میشود و یک تعامل دو طرفه ایجاد میگردد.
توجه به فرهنگ و هویت ملی
علاقه به میهن و سرزمین مادری و همچنین محترم دانستن فرهنگ و آداب و رسوم و افتخار به مفاخر و بزرگان یک کشور ، از مشخصه های یک شهروند مطلوب می باشد. تعصب نسبت به هویت ملی و فرهنگی باعث تقویت اعتماد به نفس در فرد و جامعه می شود . چنین فردی در تعامل با فرهنگ های دیگر دچار خودباختگی فرهنگی نمی شود و برای پیشرفت کشورش از هیچ کوششی دریغ نمی کند.
شهروند مطلوب دارای مهارت هایی فردی است که در زندگی شهری موثرمی باشد؛ مهارت هایی از قبیل :
اعتماد به نفس
فرد با داشتن مهارت اعتماد به نفس، می تواند در رویارویی با مشکلات زندگی بر آنها غلبه کند. حتی یک دانشمند توانا ، اگر از اعتماد به نفس بالایی بهره نبرده باشد ، نمیتواند از ظرفیت تخصص خود استفاده کند و با کوچکترین مسئلهای دست از تلاش بر می دارد.
امید به آینده
ااگر فردی «امید به آینده» نداشته باشد، در هر جمعی که قرار بگیرد، منفی گویی کرده و در نتیجه علاوه بر این که خودش روحیه ای برای تلاش و فعالیت ندارد ، اجتماع خود را نیز دچار یاس و ناامیدی خواهد کرد. این حالت باعث کند شدن چرخهی پیشرفت در آن جامعه می شود.
در مقابل ، فردی است که با داشتن امید به آینده ، با حرف و رفتار خود ، حتی با یک سلام و علیک ساده به دیگران روحیه و انگیزه میدهد.
صبر و تحمل
علت اصلی بیشتر دعواهای روزمره سر مسایلی کوچک و کم اهمیت ، نداشتن مهارتهایی مثل صبر و تحمل در رویارویی با مشکلات است. در زندگی شهری مسایل و معضلاتی مثل ترافیک ، آلودگی صوتی ، کمبود امکانات رفاهی و ... وجود دارد که در صورت پایین بودن آستانه تحمل افراد ، واکنش های ناشایستی ممکن است از فرد سر زند که در مواقعی غیر قابل جبران می باشد.
تربیت از کودکی
در تربیت شهروند مطلوب ، ما به این نتیجه رسیدیم که این موضوع را باید از کودکی در ذهن افراد نهادینه کنیم. خیلی وقتها که کار را از مقاطع بالاتر شروع کرده ایم، نتوانستهایم ؛ چون شخصیتها شکل گرفته بود.
برای مثال ما در دبیرستان گفتهایم رقابت در میان دانشآموزان شکل نگیرد اما دیدیم اینها از مقاطع پایین تر به رقابت عادت کردهاند. اگر آن را حذف کنیم، آسیب میبینند. به همین خاطر بیشتر در مقاطع پایین تر خصوصا دبستان به دنبال اجرای این موضوعات هستیم.
تربیت شهروند مطلوب در دبستان های مفید
در حال حاضر موضوع شهروند مطلوب را از دبستانها آغاز کردهایم.
به عنوان مثال با توجه به اهمیت محیطزیست، برای یادگیری روابط انسان و طبیعت سعی داریم با برگزاری اردو در طبیعت ، بچه ها را با طبیعت دوست کنیم.
در طبیعت، می توان دوستی کودکان با درختان را با بیان منافع و فواید آن ایجاد کرد؛ به گونهای که کودک بفهمد به ازای یک لیوان آبی که میخورد باید یک لیوان هم برای این درخت آب بریزد. یا برای آشنایی و مهربانی با حیوانات قفسی در حیاط قرار میدهیم تا کودک به آن نگاه کرده وبا غذا دادن به حیوان، کم کم با آن ارتباط برقرار کند. در نتیجه وقتی کودک بزرگ میشود برای حیوانات اهمیت قائل میشود.
البته برای اجرای آن باید کل سیستم آموزشی را متحول کنیم و صرفاً چند اردو برگزار کردن برای دستیابی به این اهداف کافی نخواهد بود. ما باید آن را در محتواهای آموزشی مان بگنجانیم و مربیان خودمان هم الگوهای شهروند مطلوب باشند. برای مثال اگر در اردو یک مربی زباله در طبیعت بریزد تمام آنچه گفته را هم خراب خواهد کرد. یا عدم تحمل مخالفتهای دانشآموزان در برخی مربیان و پدرانه برخورد نکردن با ایشان که موجب شکست خوردن ارتباط میان او و دانشآموزان خواهد شد و آموزههای شهروند مطلوب را زیر سؤال می ببرد. در صورت برخورد صحیح معلم ، دانشآموز نیز از او تحمل مخالف را میآموزد و در بزرگسالی خود به کار میبرد.
چرا شهروند جهانی
این که چرا ما در عنوان موضوع شهروند مطلوب جهانی، جهانی بودن را وارد کردهایم این است که درگذشته ما از جهان پیرامون خود اگر سفر نمیکردیم باخبر نمیشدیم. اما امروزه با توجه به گسترش وسایل ارتباط جمعی مثل اینترنت ، اندکاندک مرزها برداشته میشود و جوامع به سمت تنوع فرهنگی پیش می روند. ما نیز اگر بخواهیم یک شهروند مطلوب باشیم باید خصوصیات یک جامعهی جهانی و فرهنگهای مختلف موجود در آن و آداب و رسومشان را بدانیم . چرا که در تعاملاتمان اگر فرهنگشان را ندانیم همان رفتار خودمان را انجام میدهیم که ممکن است منجر به مشکلاتی شود. برای مثال در فرهنگ ما این گونه است که من اگر بخواهم چیزی را بخورم آن را به شما تعارف میکنم و این کار زیبایی است اما در فرهنگ غربی اینگونه نیست . ممکن است دوستتان در حال صحبت با شما ساندویچ خود را بخورد و کار خود را هم انجام بدهد و به شما تعارف هم نکند . اگر شما با این فرهنگ آشنا نباشید ، ممکن است قضاوت کنید او چقدر بیادب است ؛ در صورتی که اینگونه نیست. در نتیجه اگر آشنا نباشیم از او فاصله میگیریم. پس برای تعامل کردن با جامعه جهانی باید بافرهنگ آن آشنا باشیم.
اگر کسی به مقدسات دینی من بیاحترامی کند قطعا من ناراحت شده و با او برخورد میکنم. متقابلا من هم باید به مقدسات دینی او احترام بگذارم و نباید به دین او توهین کنم. بنابر این باید جوامع اروپایی و آسیایی را بشناسیم، خصوصا در آیندهای که ما تعاملات جهانیمان زیاد است. شما مقایسه کنید 20 سال قبل چقدر با جهان ارتباط داشتیم و الان چگونه است.
افتخار به این که: «من یک ایرانیم»
در قسمتهای فرهنگی گاهی اوقات ما الگوهایی را از کشورهای دیگر میگیریم و بدتر از آنها در جامعه خودمان به آن عمل میکنیم، چرا اینگونه هستیم؟ به اعتقاد من لوازمات یک شهروند مطلوب را در این مسیر یاد نگرفتیم و فکر نمیکنیم اگر او مدل خاصی از لباس را میپوشد متناسب بافرهنگ خود عمل میکند و من هم باید متناسب فرهنگ خودم پوشش داشته باشم. اما ما تقلید میکنیم و مشابه آن را وارد میکنیم ؛ درحالیکه در جوامع دیگر تعصب خاصی بر فرهنگ خود دارند. ولی ما احساس میکنیم تا به کشور خارجی رفتیم باید سریع خود را ببازیم . من نمونههای آن را دیده ام که افرادی در خارج حاضر نیستند بگویند من ایرانی هستم! اینها ضعفهایی است که ما در سیستم خودداریم .
ما باید دانشآموز را طوری تربیت کنیم که نسبت به فرهنگ، کشور، مردم و بزرگان خودش تعصب داشته باشد و در بک کلام هویت ملی در او تقویت شود. این نباشد که در یک محیط دیگر با افراد دیگر تمام هویت خود را از دست بدهد . علت آن آموزش ندیدن از دوران کودکی است.
تاثیر دوستان ناباب
این که والدین از تاثیر دوستان ناباب روی فرزندشان می ترسند مسئله درستی است، اما نباید جای نگرانی باشد. به نظر من بچهها اتفاقا باید با بد اخلاق ها بتوانند تعامل کنند. شاید در ابتدا این کار سخت باشد اما این محیط چون شکلگرفته و مربیان هم مسلط به آن هستند کمکم اینها که بزرگتر میشوند یاد میگیرند چگونه باید باهم تعامل کنند و آسیب حرفهای زشت را در مییابند. به نظر من اگر کسی خودش به نتیجهای برسد بهتر از آن که به او فقط عواقب کاری را گفته اند ، عمل میکند. این در حالی است که اگر ما فرزند را در یک محیط پاستوریزه تربیت کنیم و به او فقط آداب را بیاموزیم ؛ چه بسا پس از دوران تحصیلی به آدمهای نابابی برخورد کند که در دوران کودکی با آنها تعامل نکرده و در مقابل ایشان واکسینه نشده ، در نتیجه گرفتار مشکلات فراوانی خواهد شد. به نظر من این کار واکسینه کردن فرزندان در مقابل عوامل منفی در تربیت است.
رشد فطری
هم در آیات قرآن و هم در روایات داریم که محیط و انسانهای داخل آن بر مبنای فطرت پاکی که به دنیا آمدهاند برهمان اساس هدایت میشوند. در این مسیر اگر انحرافی هم به وجود بیاید به خاطر دخالتهای بشری است. دخالتهای ما باعث میشود اتفاق دیگری بیفتد.
صاحبنظران توصیه میکنند باید و نبایدهای زیادی در مسیر رشد کودکان قرار ندهیم، بلکه بهتر است آنها را آزاد بگذاریم تا بر اساس فطرتشان رشد کنند. وظیفه ما همان بینش و آگاهی است یعنی خطرات و مشکلات را بیان کردن و منافع و فواید کارها را متذکر شدن و اینکه خودمان هم موظف باشیم که به آن امر و نهیها عمل کنیم. با ممنوع کردن اتفاق خاصی نمیافتد. ما با ممنوع کردن بیشتر به فکر راحتی خودمان هستیم تا تربیت فرزندان. فکر میکنیم با ایزوله کردن مشکلی سراغ فرزندمان نمی آید. در صورتی که میدانیم « الانسان حریص علی ما منع » . ما باید آگاهی بدهیم. انسان قدرت تشخیص بالایی دارد. ما همیشه منع کردیم و آگاهی را ندادهایم. اگر آگاهی بدهیم حتی اگر فردی خودش خواست که آلوده بشود، فرقش اینست که آگاهانه است و مثل دیگرانی که ناخواسته و بی اراده درگیر خطایی شده اند نیست. این شخص اگر بخواهد ، توانایی آن را دارد همانطور که خودش خواست شروع کند ، با همان اراده آن خطا را ترک کند. پس از رهایی از این مشکل هم ، دیگر درگیر آن نخواهد شد ؛ چرا که اکنون با تمام وجود ، بدی آن را درک کرده است. اما اگر این CD را امروز ما از او گرفتیم ، فردا به سراغCD بعدی میرود. آینده که دیگر در اختیار شما نیست که اصلا توجهی به شما نخواهد کرد.
نکته خیلی مهم ایجاد یک محیط سالم در خانه و مدرسه همراه با والدین و مربیانی است که خودشان الگو باشند برای بچه ها. در آن صورت است که میتوان تبعات آن را کاهش داد.
تربیت دینی و شهروند مطلوب
اصلا نمیشود گفت تربیت دینی زیرشاخه شهروند مطلوب است و یا برعکس. به نظر من دین برای این آمده است که انسانها بتوانند در جامعه خود درست زندگی کنند و دین افق بالاتری است که ارزشهای آن حاکم بر ارزشهای تربیتی ماست.
فارغ التحصیلان مفید
متأسفانه از افراد بیرونی وقتی درباره فارغالتحصیلان مفیدی سؤال میپرسیم، میشنویم که میگویند افراد خوبی هستند اما کمتر با دیگران ارتباط برقرار میکنند و با خودشان هستند. چرا باید اینطور باشد؟ به نظرم علت آن بزرگ کردن ایرادات طرف مقابل است. این در حالی است که در دین ما مسئله امر به معروف و نهی از منکر آمده است. به نظرم فارغالتحصیلان ما یک مسئولیت اجتماعی دارند که به سراغ دیگران بروند. دوستی با افراد خوب گرچه لازم است اما کافی نیست. ما باید دیگران را هم خوب کنیم. از وظایف شهروند مطلوب میتوان به این مورد اشاره کرد که اگر مهارتها یا تواناییهای خاصی دارم باید سعی کنم دیگران را هم مثل خودم تربیت کنم. چرا که جامعه بزرگتری را بسازم و با این اتفاق از لاک خودم خارج میشوم.
آثار این تربیت پس از فارغ التحصیلی
تربیت شهروند مطلوب پس از فارغالتحصیلی فرد به او در ثبات عقیده و پایبندی به ارزش های دینی کمک میکند. به این معنا که اگر این مهارتها را داشته باشد، چون میتواند با دیگران خوب ارتباط برقرار کند در مواجهه با افکار انحرافی میتواند آنها را پاسخ دهد. در صورتی که اگر در یک محیط پاستوریزه رشد یافته بود، توان دفاع از او سلب میشد. برای مثال در کشورهای خارجی خصوصا بعد جریانات اسلام هراسی، نمازخواندن در اماکن پر تردد که همه نگاه میکنند مثل فرودگاه یک اعتماد به نفس بالایی را میخواهد. من افرادی را میشناسم که در چنین شرایطی اصلا نماز خود را نمیخوانند. بسیار هم مشاهده شده افرادی با اعتماد به نفس بالا، خود را آماده نماز میکنند، سجاده خود را پهن میکنند ، نمازشان را میخوانند؛ بدون اینکه ذرهای تردید کنند. همه هم او را نگاهکنند، او اهمیتی نمیدهد؛ چرا که به عنوان یک شهروند مطلوب اعتقاد دارد که من پایبند به مسائل دینی هستم و هر جا که باشد باید آن را به اجرا در آورم. اتفاقا با این اعتماد به نفس، خارجیها هم به او نگاه منفی نخواهد داشت.
شهروند مطلوب با این خصوصیات در آسیب های اجتماعی خود را حفظ می کند. یعنی اگر پس از فارغالتحصیلی وارد در جمع سیگاریها شد با اعتمادبهنفس بالا به در خواستهای آنها برای کشیدن سیگار پاسخ منفی میدهد. لذا ثبات در شخصیت را پس از فارغالتحصیلی نیز به همراه خود می آورد.